فضیل بن عیاض شب هنگام برای دزدی وارد خانهای شد. بالای دیوار که بود دید همسایه این آیه قرآن را میخواند:
«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»(حدید،16)
با خود گفت یک عمر دنبال باطل و هوی و هوس رفتی، آیا وقت آن نرسیده که توبه کنی؟!
این آیه دل فضیل را لرزاند گفت:
خدایا! در این دل شب با فضیل بیچاره حرف میزنی! من همان کسی هستم که «لا اله الا الله» گفتم اما به سراغ دلم نرفتم. #دل را آباد نکردهام، خاشع نیست و با معصیت دچار ظلمت و سیاهی شده است، حال در دل شب با من حرف میزنی؟!
اگر با دقت گوش دهید، آیات قرآن با آدمی حرف میزند.
فضیل همانجا روی دیوار توبه کرد پایین آمد و کنار دیوار به سجده افتاد. به دوستان خود گفت:
از اطرافم پراکنده شوید، دیگر من فضیل سابق نیستم و متحول شدهام؛ چون دل او خاشع شده بود.
داستانهای زیادی در مورد فضیل نقل کردهاند. میگویند در خانه یهودی را زد و گفت:
«اموالت را در فلان تاریخ دزدیده بودم. اموال دیگران را برگرداندم و الان چیزی برایم نمانده تا حق تو را بدهم جز اینکه بگویم مرا حلال کن»
یهودی گفت:«به موسی کلیم الله قسم تو را نمیبخشم
مگر این که اموال مرا بدهی» فضیل شروع به گریه کرد که خدایا! چه کنم؟!
دل یهودی به رقت آمد و گفت:
«زیر فرش پر از طلاست، دستهایت را ببر و پر از سکه کن و به من بده تا تو را ببخشم»
فضیل دست زیر فرش برد و دستانش را پر از سکههای طلا کرد.
یهودی گفت: «لا اله الا الله محمد رسول الله»
فضیل تعجب کرد. پرسید: تو مسلمان شدهای؟!
گفت: بله؛ زیر فرش غیر از خاک چیزی نبود. در تورات خوانده بودم هر کس از امت پیغمبر آخرالزمان(صلی الله علیه و آله و سلم) خالصانه #توبه کند، اراده او مظهر اراده #خدا میشود و اگر اراده کند، میتواند خاک را به طلا تبدیل کند. تو خاک را به طلا تبدیل کردی بنابراین دین اسلام حق است.
دل انسان که محل تجلی توحید و ظهور رحمت خاصه خدا شد، ارادهاش ارادة الله میشود.
«نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاء»(نور،35) نورى است بر فراز نورى و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می کند.
